- در این مقاله قصد داریم، در ابتدا، به این سوال پاسخ دهیم، که تعریف دارایی در حقوق مدنی چیست؟ سپس، مفهوم دارایی در حقوق را توضیح خواهیم دهیم و در ادامه، تفاوت مال و دارایی را بررسی میکنیم. اگر در خصوص دارایی در حقوق در مباحث حقوقی خود سوال داشته، که در این مقاله پاسخ داده نشده بود، در انتهای مقاله از مشاوران وکیل VIP بپرسید.
دارایی در عرف و در اصطلاح حسابداری دارای مفهومی نزدیک به مفهوم مال است. لیکن در اصطلاح قانون مدنی، این دو کلمه همیشه به یک معنی بکار نمیروند. دارایی گاهی به معنی گستردهای به کار میرود که بدهی را نیز فرا میگیرد. دارایی بدین معنی مجموعهای مرکب از دو جزء است: جزء مثبت و جزء منفی.
جزء مثبت دارایی از اموال و حقوق مالی شخص تشکیل میگردد. این حقوق را میتوان به سه دسته قسیم کرد:
حقوق عینی: حقوقی که به اشیاء معین مادی تعلق میگیرند، مانند حق مالکیت عین و حق مستاجر نسبت به مورد اجاره.
حقوق دینی: حقوقی که اشخاص بر ذمه دیگران دارند، مانند حق بستانکار نسبت به بدهکار.
حقوق فکری: حقوق که داخل در هیچ یک از دو دسته مذکور نیستند و موضوع آنها شیء معین مادی نیست، بلکه فعالیت فکری و معنوی دارنده آنهاست. این حقوق بر خلاف حقوق دینی علیه شخص معینی اعمال نمیشوند و مانند حقوق عینی در برابر همه قابل استنادند. حقوق فکری مانند مالکیت نوعی حقوق انحصاری هستند، بدین معنی که به صاحب حق اجازه میدهند که منحصراً، بدانگونه که میخواهد، از حق خود بهرهبرداری کند؛ از این رو حقوق را مالکیتهای فکری نیز نامیدهاند؛ مانند حق مولف و هنرمند و مخترع نسبت به آثار خود.
جزء منفی دارایی شامل کلیه تعهدات و دیون مالی شخص است. بنابراین، دارایی نه تنها شامل اموال منقول و غیر منقول شخص است، بلکه بدهیهای مالی او نیز جزئی از دارایی را تشکیل میدهند.
[ مقاله مرتبط: حق عینی و حق دینی چیست؟ ]
مفهوم دارایی در حقوق
مجموع حقوق و تکالیف مالی شخص را دارایی او میگویند. مفهوم دارایی را با اموال و دیون تشکیل دهنده آن نباید اشتباه کرد. روابط مالی شخص با دیگران دائم در تغییر است: پارهای از بدهیها پرداخته میشود و دیون تازه جای آن را میگیرد؛ اموال به دیگران منتقل میشود و مطالبات تغییر میکند. ولی، دارایی او واحد مستقلی است که از جمع این روابط به دست میآید و همیشه ثابت میماند.
بر خلاف آنچه در زبان عرفی مشهور است، در این مجموعه تنها اموال و مطالبات شخص به حساب نمیآید؛ دیون او نیز از ارکان دارایی است: شخصی که بیش از اموال و مطالبات خود بدهی دارد، از نظر وجود دارایی، با اشخاص ثروتمند برابر است. هیچ شخصی بدون دارایی فرض نمیشود. زیرا، هر اندازه مستمند باشد، مالک لباس و غذایی که به مصرف میرساند هست.
بنابراین دارایی، به مفهومی که مرسوم شده است، سه خصوصیت اصلی دارد که پارهای از آنها در نظریههای جدید انکار شده است. این خصوصیتها عبارتند از:
1. دارایی کلی است حقوقی و مستقل از اجزای خود؛
2. تنها حقوق و تکالیف مالی جزء دارایی است؛
3. دارایی از مفاهیم وابسته به شخص است.
دارایی مفهومی است وابسته به شخصیت
میان دارایی و شخصیت یک رابطه ناگسستنی وجود دارد که از این رابطه میتوان به نتایج زیر دست یافت:
الف) فقط اشخاص میتوانند دارایی داشته باشند.
نمی توان وجود دارایی را، صرف نظر از وجود شخصی که صاحب آن باشد، تصور نمود. زیرا، فقط اشخاص هستند که میتوانند از حق و تکلیف برخوردار شوند. لذا، دارایی همیشه دارای مالک است.
ب) هر شخصی ضرورتاً دارایی دارد.
میان برخورداری از دارایی و ثروتمند بودن تفاوت وجود دارد. هر شخصی حتی اشخاص فقیر دارایی دارند. دارایی این افراد، ممکن است، انبوهی از بدهی باشد. با وجود این، در عالم حقوق، گفته میشود، این شخص دارایی دارد. دارایی اشخاص متشکل است که دیون موجود، اموال موجود و طلبهایی که از دیگران دارد. البته، لزوماً دارایی هر شخصی از چنین اجزایی تشکیل نمییابد. چون ممکن است شخص دینی نداشته باشد و یا از کسی طلبی نداشته باشد.
ج) هر شخصی فقط یک دارایی دارد.
از اینکه هر شخصی فقط یک دارایی دارد، میتوان اصل وحدت دارایی را استنباط نمود. دارایی یک مجموعه غیرقابل تجزیه است که اجزای آن درهم تنیدهاند. میان جنبه منفی دارایی و جنبه مثبت آن ارتباط وجود دارد. طلبکاران به امید وجود جنبه مثبت دارایی حاضر به ایجاد رابطه دینی با شخص مدیون شدهاند و حتی فراتر از آن، نمیتوان میان جنبه مثبت دارایی تفکیکی قائل شد. همه این اموال جزئی از دارای شخص را تشکیل میدهند.
د) دارایی در طول حیات شخص وجود دارد.
از ابتدای پیدایش شخص اعم از حقیقی و حقوقی دارایی ملصق به این شخصیت وجود پیدا میکند و هیچ قدرتی قادر به تفکیک میان دارایی و شخصیت نیست. در مورد اشخاص حقیقی فقط مرگ موجب پایان دادن بین رابطه دارایی و شخصیت است. مرگ باعث میشود، دارایی متوفی به وراث او انتقال یابد و این در حالی بود که در زمان حیات شخص قادر به انتقال دارایی خود به دیگران نبود، هر چند که در اجزای آن قادر به تصرف بود. در مورد اشخاص حقوقی تاریخ انحلال، تاریخ پایان پذیرفتن رابطه دارایی و شخصیت است.
تفاوت مال و دارایی
مال ممکن است ملک باشد و یا نباشد و ممکن است موضوع حق دیگری از جمله حق انتفاع و یا حق ارتفاق قرار گرفته باشد و یا قرار نگرفته باشد.
حقوق مالی هم، صرفاً، در مورد اموال مستقر میشود. بنابراین، همیشه باید مالی وجود داشته باشد تا حق مالی در آن مستقر شود. در حق مالی همیشه شخص به عنوان صاحب حق بر مالی حق پیدا میکند. لذا، در این رابطه تصور وجود حق مالی مجرد از صاحب آن امکانپذیر نیست. در حق مالی میان شخص و مال رابطه ایجاد میشود که به صاحب حق اجازه استفاده کامل و یا ناقص در آن مال را به او میدهد.
دارایی هم تشکیل یافته از حقوق مالی است و میان دارایی و شخصیت ارتباط ناگسستنی وجود دارد که نمیتوان دارایی را صرف نظر از آن تصور نمود. اجزای دارایی را حقوق مالی عینی و یا حقوق مالی دینی و یا حقوق معنوی تشکیل میدهد.
در صورت تمایل جهت مشاوره حقوقی دارایی از طریق لینک زیر اقدام نمایید: